+++ بیا مهدی شب تارم سحر کن +++
هــــــــو الحــــــــــبیبـــــــــــــ خوشا ساغر از دست ساقی گرفتن. به یاد جلوه ی آن یار نوشیدن. خوشا مستی مستان و خوشا بر درگه میخانه بنشستن. و آنگه خاک پای یوسف اعصار بوسیدن. مرارت انتظار و حلاوت امید در عرصه ی دل رجز می خوانند. تلواسه ای شیرین و التهابی زیبا تاریخ را فرا گرفته است. شقایق های شوق و شکیبایی به راه گل نرگس، نگران شده اند. یلدای منتظران، سرشار از نور نیایش است و آبشار اشک از فراز گونه ها بر نشیب دشت بی قراری، جاری است. آیا کسی هست که مضطرین را اجابت کند و دست نوازش بر تارک دلخستگان کش...