** محمدصالح عزیزمون*** محمدصالح عزیزمون*، تا این لحظه: 8 سال و 8 ماه و 6 روز سن داره

♥ مطلع عشق ♥

********* تولدت مبارک پسرم *********

هو الحبیب دوست داشتم غزلی مینوشتم از حافظ شعری از سهراب  آیه ای از قرآن خطی از دل   که تو  شیرینی و نعمت زیبای زندگیمان هستی پسرم   یکسال گذشت از لحظه ای که بلاخره فرا رسید دیدن روی ماهت شنیدن صدای دلنشینت و تو بودی که مایه ی آسایه ی جانمان شدی یکسال میگذرد از تمام لحظاتی که با تو نفس کشیدیم  و کنار  لحظات زندگیت ما هم جوانه زدیم و سبز زندگی کردیم   جان مادر نفس بابا چه زود و بی درنگ گذشتند روزهای عمر شیرینت چه زود به تو باید گفت یکساله چه زود پسرک آرام و بی تقلای همین دیروزها حالا شده پسرک پر شر و شوری که صدای خنده و شادی و تقلای کودکانه اش فضای زندگی و روزهایم...
19 مرداد 1395

+++ روز میلاد جوان کربلا +++

هو اللطیف......   امروز روز عیده..... عید میلاد جوان حضرت ارباب..... شاخ شمشاد پدر..... روز 11 شعبان المعظم..... امروز روز مهمی هم در زندگی ماست....   روزی که من و نازنین همسرم میثاق یکی شدن رو با هم بستیم و زمزمه کردیم که در روز میلاد جوان کربلا، با هم هم پیمان میشیم، برای با هم بودن، با هم موندن، با هم رسیدن...... بله گل پسر ما......... امروز روز مهم ومبارکی توی زندگی بابا و مامان هست که به لطف خدا واقع شده در روز میلاد حضرت علی اکبر علیه السلام...........   این روز عزیز رو با تمام وجود به همسر عزیزم تبریک میگم و از خدا میخوام که به جان و مال و روح و جسم ایشون خیر و برکت ...
9 خرداد 1394

+++ سلاااااااااااااام دردانه +++

هو الحبیب........ حبیبِ حبیب.......   سلااااااااااااااااااااااااااام دردانه....... سلام بر دردانه ارباب....... سلام بر نور چشمان ارباب....... سلام بر میوه ی دل ارباب و حضرت لیلی..... سلام بر شادی ای که امروز در دل ارباب بر پاست....... سلااااااااااااام دردانه........... سلام بر شما یا حضرت علی اکبر........ بر شمایی که وقتی با قامت رشیدتان جلوی چشمان اشک بار پدر بر زمین افتادید پدر گفتند: علی جان بعد تو اف به این دنیا........... سلام بر شما آقای جوان مهربان..........   سلام من و همسرم و ذریه مان بر شمایی که آغاز این راه و مسیر با لطف شما و در روز میلاد شما بود ...
19 خرداد 1393

+++ در آستانه ی میلاد؛ عازمیم... +++

هو الحبیب... سلام دوستان...... انشاءالله امروز و در آستانه ی میلاد مولای متقیان .... حضرت پدر علیه السلام؛ عازم بهشت روی زمین؛ مشهد الرضا علیه السلام..... هستیم. پیشاپیش عید میلاد پر برکت امیر المومنان؛ حضرت مولا حیدر رو به همه ی شیعیان ایشان.... تبریک میگم.... یا حضرت مولا من در پوست خودم نمیگنجم که عیدی شما پیشاپیش نصیبمون شد.... زیارت امام رئوف..... مشهد.... بهشت.... این روز بزرگ رو به پدر عزیزم........ همسر نازنینم( امیر قلبم) و برادر گلم.... تبریک میگم.... این روز و نامگذاریشو خیلی دوست دارم..... چون من هم مردی دارم که توی این چنین روزی به مرد بودنش؛ به بودنش؛ مباهات و افتخار میکنم..... انشا...
22 ارديبهشت 1393

+++ یکسال گذشت +++

هو الحبیبـــــــ یک سال پیش؛ مثل دیروز عصر؛ ساعت 5 بعد ازظهر بود که پروازمون توی فرودگاه نجف نشست.... دل تو دلم نبود..... باورم نمیشد.... وقتی توی اتوبوس میگفتن حالا سمت چپتونو که نگاه کنید حرم حضرت مولا رو میبینید...... چشامو بستم.... رومو برنگردوندم و گفتم میخوام اولین بار با غسل و آمادگی توی صحن آقا بایستم و سلام بدم.... آره..... خیلی زیبا و دلربا بود ایوان نجف..... ایوان نجف عجب صفایی دارد... هر وقت که میرفتم زیارت؛ فقط مات و ساکت توی حرم نفس میکشیدم و خیره میشدم به ضریح و ایوان و ..... واقعا آرامش حرم حضرت امیر علیه السلام..... بی مثال بود... هر چه نباشه اونجا حریم حضرت پدرمان است.... یا مولا ببینید ک...
2 ارديبهشت 1393

+++ سلام بر مادر +++

هو الحبیب.......         سلام بر حضرت مادر........ سلام بر بزرگ بانوی اسلام..... سلام بر مادر پدر..... سلام بر حبیبه ی قلب حیدر...... سلام بر تو ای فاطمة..... الانسیة.... الحوریة..... . . سلاااااااااااااااااااااااااااااااام مــــــــــــــــــــادر..... سلام ای افتخار زن بودنم..... سلام ای ام الحسین.......... . . حضرت مادر............ سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام. حضرت مادر.... امشب برای من یعنی تمام افتخار و مباهات به زن بودنم... به واسطه ی آفریدن شما......... . . مادر.......... خوش آمدید..... امشب د...
30 فروردين 1393

+++ یادش به خیر +++

  بسم رب الشهداء و الصدیقین......   و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا؛ بل احیاء ؛ عند ربهم یرزقون....   حقیقتا نپنداریم که شهد مرده اند..... بلکه زنده اند و مهربان برای نگاهی به حالمان..... یادش به خیر..... سال قبل توی همچین روزایی بود که برای دومین بار توی زندگی مشترکمون ؛ طلبیده شدیم به سرزمین نور.... کربلای ایران..... سفر واقعا زیبایی بود..... پر از خیر و برکت..... قرار بود که سفر جنوبمون یه روز قبل تحویل سال تموم بشه و ما برای تحویل سال حرم  امام  رئوف علیه السلام باشیم..... اما توی آخرین زمانها بود که خبر دادن زمان سفر تغییر کرده و انگار نزدیک سال تحویل تازه می...
25 اسفند 1392

+++ شکر خدا، ما هستیم.... +++

                                                              سلاااااااااااااااااااااام  خدای مهربونم........................... سلام به همهی خوبی ها...... همه ی پاکی ها........... همه ی شادی ها....... سلام به همه ی نعمتها...... همه ی رحمتها...... همه ی حکمتها......   اینا همش یعنی : سلااااااااااا...
26 دی 1392